و برای شکوفایی به شیوه واقعا آنگلوساکسون، آنها به قدری اصلاحات در جهت بازار آزاد نیاز دارند.
اما نابسامانی اقتصادی جهانی مخاطرات مقرراتزدایی را نشان داد، نقش مسلطتری به دولت بخشید و از اعتبار آنگلوساکسون کاست. در اجلاس اخیر سران کشورهای گروه بیست در لندن، نیکلا سارکوزی، رئیسجمهوری فرانسه و آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان شانه به شانه هم ایستادند و مصرانه گفتند رکود جاری، ساخته و پرداخته آنها نیست. خانم مرکل هیچگاه علاقه خاصی به والاستریت نداشته است.
اما آقای سارکوزی از این دیدگاه وی استقبال کرد. مردی که زمانی میخواست پاریس را بیشتر به لندن شبیه کند، اکنون اعلام میکند نبود مداخله دولت در نظام بازار، اصلی شکستخورده است. انگلیسیها و آمریکاییها به جای بهچالشطلبیدن این دیدگاه، سرگرم پیروی از آن هستند؛ گوردن براون مقررات مالی جدید و مالیات بیشتر وضع میکند و باراک اوباما میگوید با وجود نارضایتی هموطنان محافظهکار، ممکن است برخی چیزها را از فرانسه عاریت بگیرد. در واقع، نظام سلسلهمراتبی اروپایی تازهای ظهور کرده است که در آن فرانسه دولتگرا در رأس، آلمان شرکتگرا در وسط و انگلیس پیر و ضعیف در آخر قرار دارند.
به سادگی میتوان این امر را فرصتطلبی سیاسی خواند و رد کرد اما در ورای آن، بحثی بزرگتر نهفقط درباره جهتگیری اتحادیه اروپا یعنی بزرگترین واحد اقتصادی جهان بلکه در این باره جریان دارد که در جهان معاصر چه نوع اقتصادی بهترین بازده را دارد. 30سال پس از معجزه تاچریسم در انگلیس، اروپا همچنان طرفدار یک دولت بزرگتر، مالیات بیشتر، مقرراتگذاری شدیدتر بر محصولات و بازار کار و تور ایمنی سخاوتمندتر از آنی است که دولت به سبک افکار تاچر از عهده آن بر میآید؛ پس چه گواهی وجود دارد که الگوی اروپای غیرانگلیسی بهتر است؟ کشورهای اروپایی مسلما از رکود به دور نماندهاند.
شاید فرانسه امسال به نسبت دیگر کشورهای ثروتمند وضعیت اقتصادی بهتری داشته باشد البته آلمان که از ضعف صنایع صادراتی خود متاثر شده است، وضعیت بسیار بدتری دارد. اما آقای اوباما حق دارد که میگوید از برخی جنبهها، اروپا وضعیت بهتری دارد. قوانین سختگیرانه برای حمایت از مشاغل، رشد بیکاری را کند کرده است. دولتهای رفاه گشادهدست از کسانی که همواره در رکود اقتصادی، پیش از همه دچار کاهش سریع و شدید درآمد میشوند، حفاظت کردهاند اما در انگلیس و به میزان بیشتری در آمریکا، مردم احساس میکنند بیپناه هستند.
رکود اقتصادی نشان داده است که الگوی اروپایی، نقاط قوت چندی دارد. فرانسه بخش دولتی نسبتاً کارآمدی دارد که یک علت آن سالها سرمایهگذاری در ساخت جادههای بهتر، قطارهای پرسرعت، انرژی هستهای و حتی بازسازی کلیساهای قدیمی است. موضوع، فقط استفاده هرچه بیشتر از پول مالیاتدهندگان نیست. هر جور حساب کنیم، نظام بهداشتی فرانسه خدمات بهتری به نسبت نظام بهداشتی گرانقیمتتر آمریکا در قبال پول دریافتی عرضه میکند.
آلمان نظارت خردمندانهتری بر نظام مالی دولتی به عمل آورده و الگوی صادراتی آن شرکتها را مجبور کرده است هزینهها را پایین نگاه دارند و این امر سبب شده است تا شرکتهای آلمانی نهفقط در اروپا بلکه در کل جهان توان رقابتی قابلتوجهی داشته باشند. بیشتر کشورهای اروپایی با خوشاقبالی و نیز به خاطر طراحی خاص اقتصاد خود، از مسئله حباب بازار مسکن و وامهای بازپرداختنشده که بهخصوص در انگلیس و آمریکا بروز کرد، بر کنار ماندند.
اما آیا این وضع پایدار است؟ نقاط قوتی که سبب شده است برخی کشورهای اروپایی در دوره رکود، انعطافپذیری خوبی داشته باشند، ممکن است در دوره بهبود اقتصادی بهسرعت به نقطه ضعف آنها تبدیل شود چرا که امنیت و مقررات بیشتر برای حفظ مشاغل، بدون بها به دست نمیآید. روند کند تطبیق و نوآوری در درازمدت باعث کاهش رشد میشود؛ چه بسا قوانین ضداخراج که از رشد شدید بیکاری جلوگیری کرد، موجب شود مشاغل کمتری در این کشورها بهوجود آید.
دولتهای رفاه سخاوتمندی که درآمدهای مردم را حفظ میکنند، انگیزه برای ایجاد مشاغل جدید را از بین میبرند. دولت بزرگ که به حفظ تقاضا در دوره سختی کمک میکند، با ازسرگرفتهشدن رشد، باعث کندی فعالیت شرکتها میشود. تازهترین پیشبینیها حاکی از آن است که ایالات متحده و انگلیس ممکن است زودتر از بیشتر کشورهای اقتصادی دوره بهبودی اقتصادی را آغاز کنند.
هر کدام از کشورهای مذکور نارساییهای خاص خود را دارند. اتکای بیش از اندازه آلمان به صادرات و کمتوجهی به مصرفکنندگان داخلی، نقطه ضعف بزرگی در دوره رکود اقتصادی است. بانکهای این کشور هم ضعیف به نظر میرسند. نرخ بیکاری جوانان در فرانسه بیش از 20درصد است و در محلههای عمدتاً مسلماننشین، این رقم میتواند دوبرابر باشد. هزینه کارگر در ایتالیا و اسپانیا بهشدت بالا رفته و رشد بهرهوری کارگران در این کشور متوقف شده یا عقبگرد کرده است. چهبسا طولی نکشد که آقای سارکوزی همیشه متغیر، بار دیگر به سراغ خواندن آثار آداماسمیت برود.
چگونگی تحقق هدف
اگر در این باره استدلال شود که بهترین الگو چیست، این نشریه معتقد است که این الگو چیزی جز الگوی آنگلوساکسون لیبرال نیست، زیرا در این الگو افراد بیشتر از دولت اختیار دارند. اما حقیقت این است که دولتهای طرفدار هر دو سوی این شکاف فکری میتوانند تلاش قابل توجهی برای بهبود کارکرد الگوی خود بکنند، بدون آنکه باورهای بنیادی خود را عوض کنند.
نزد کشورهای اروپایی، قوانین کاری که افراد داخلی را بر خارجیان مقدم بدارد یا قوانینی که هزینه راهاندازی یک شرکت را بیش از حد بالا ببرد، هیچ خاصیتی از نظر انسجام اجتماعی ندارد. بسیاری از کارشناسان معتقدند مالیات در اروپا بیش از حد بالاست؛ بهخصوص با توجه به اینکه پیرشدن سریع جمعیت این کشورها باعث میشود این کشورها در آینده نیاز به افزایش مالیات پیدا کنند.
در جبهه لیبرالها نیز حتی درصورتی که این چرخه به نفع آنان تغییر مسیر دهد، بحران اقتصادی و رکود، نارساییهایی را در چگونگی اجرای این الگو نشان داده است. وضع قوانین، درست به اندازه آزادکردن بازارها اهمیت دارد. بخش دولتی کارآمد به اندازه بخش خصوصی کارآمد اهمیت دارد. اگر سرمایهگذاری دولتی در حملونقل، مدرسه و بهداشت بهدرستی انجام شود، بهرههای زیادی به همراه خواهد داشت؛ شاید سلسلهمراتب تغییر کند اما عملگرایی و کارآمدی همیشه اهمیت خود را حفظ خواهد کرد.
اکو نو میست